حركت سقيفه اقدام مي كرد و آنان را سركوب مي نمود و حكومت الهي خود را كه مقبول عموم
بود و بيعت آنان را به همراه داشت، اقامه مي كرد ولي متأسفانه جامعه اسلامي بويژه خواص آن
روز با وجود علاقه به امام(ع) و اعتراف به حقانيت او، حاضر به اقدام و فداكاري نشده و
عملاً به حكومت خلفا رضايت دادند. وقتي امام(ع) رضايت عمومي را نسبت به حكومت
مشاهده كرد و براي اقامه حق خود ياوري نيافت، براي حفظ مصلحت امت اسلامي، با خليفه
بيعت كرد و از آن زمان به بعد هيچ گاه در صدد تصرف خلافت با استفاده از قواي قهريه بر نيامد و
فقط به تبليغ و معرفي خود به عنوان تنها فرد شايسته پذيرش منصب خلافت، بسنده كرد.
بعد از كشته شدن خليفه سوم، وقتي مردم به سراغ او آمدند، در ابتدا از پذيرش حكومت سر باز زد و
با معرفي روش حكومتي خود به آنان اعلام كرد كه تحمل حكومت عادلانه وي را نخواهند
داشت، پس به سراغ ديگري بروند اما با اين وجود مردم اصرار كردند و حجت بر امام تمام شد.
لذا حكومت را پذيرفت و بعد از آن نيز در مقابل همه مخالفان به اين اقبال عمومي و انتخاب
آگاهانه و مختارانه مردم استناد كرد و سرپيچي از اين حكومت منتخب را براي هيچ كس جايز
نشمرد. اقبال عمومي و هجوم مردم براي بيعت با امام(ع) بي نظير بود. بعضي بيانات امام در اين
زمينه به شرح زير است:
"[هنگام بيعت با من] مردم همانند شتران تشنه كامي كه به آب برسند و ساربان،
رهاشان ساخته و عقال از آنها بر گرفته باشد، بر من هجوم آوردند. به هم پهلو
مي زدند و فشار مي آوردند آن چنان كه گمان كردم مرا خواهند كشت يا بعضي به
وسيله بعضي ديگر از ميان خواهند رفت.">
[6]
"همچون شتران و گوسفندان كه به فرزندان خود رو ميآورند به سوي من روي
آورديد، مي گفتيد: بيعت! بيعت! من دستم را مي بستم و شما آن را مي گشوديد، من آن
را از شما بر مي گرفتم و شما به سوي خود مي كشيديد. شما براي بيعت دستم را
گشوديد و من بستم، شما آن را به سوي خود كشيديد و من آن را برگرفتم، پس از آن
همچون شتران تشنه كه روز وعده آب به آبخورگاه حمله كنند و به يكديگر پهلو زنند
گرد هم ريختند. آن چنان كه بند كفشم پاره شد، عبا از دوشم افتاد و ضعيفان پايمال
گرديدند. سرور و خوشحالي مردم از بيعت با من چنان عمومي و فراگير بود كه حتي
كودكان به وجد آمده و پيران خانه نشين با پاي لرزان خود براي ديدار منظره بيعت به