"زشت ترين حالت زمامداران جامعه در نظر مردم شايسته آن است كه متهم به
دوستي ستايش شوند و اينكه سياست آنان بر پايه كبر بنا نهاده شده است. من خوش
ندارم كه اين توهم در ذهن شما به وجود آيد كه به چاپلوسي گراييده ام و از شنيدن
ستايش لذت مي برم و خدا را شكر كه چنين نيستم ... مرا با مدح و ثناي خود نستاييد
زيرا مي خواهم خود را از مسؤوليت حقوقي كه بر گردنم مي باشد خارج كنم. حقوقي
كه خداوند و شما بر گردنم داريد و هنوز از اداي آن فارغ نگشته ام و واجباتي را كه
بايد به مرحله اجرا در آورم، بنابراين بدان سان كه رسم سخن گفتن با جباران است با
من سخن مگوييد و آن گونه كه در حضور زورمندان پروا مي كنيد از من فاصله
نگيريد و به صورت تصنعي با من نياميزيد و چنين مپنداريد كه اگر سخن حقي به من
گفته شود مرا گران آيد و گمان مبريد كه من خواهان بزرگ ساختن خويشم زيرا آنكه
از شنيدن حق و پيشنهاد عدالت احساس سنگيني كند، عمل به آن دو، برايش
سنگين تر است. پس از سخن حق و پيشنهاد عدل دريغ نورزيد كه من در نزد خود
برتر از آن نيستم كه خطا نكنم و از خطا در كردار خويش نيز احساس ايمني ندارم
مگر آنكه خدا حفظم نمايد كه او بيش از خود من هستي ام را مالك است.">
[54]