سيره رسول خدا(ص) چنين بود كه هر گاه لشگري را اعزام مي كرد و اميري آنان را فرمان دهي مي كرد، يكي از افراد مورد اعتماد خود را نيز با آنان همراه مي كرد تا خبرها را به طور پنهاني به آن حضرت برساند."
هشداريد! به آفريدگار زندگي از جوانه تا جان، سوگند، اگر چنين نبود كه حضور اين انبوهه مردم را حرمتي است، بودن ياوران كه اتمام حجتي است و خدا را با عالمان در بي تفاوت نبودن نسبت به شكم بارگي ظالمان و گرسنگي مظلومان تعهدي است، مهار اشتر خلافت را بر كوهانش فرو مي افكندم و آخرين اشتر اين كاروان را سيراب
|244|
همان جام اولين مي كردم تا شما اين واقعيت را به روشني در مي يافتيد كه دنيايتان را پشيزي هم بها نمي دهم."
همانا من به ديدار خداوند خويش مشتاقم و با اميدواري پاداش نيك او را مي يابم، ليكن دريغم مي آيد كه سبك مغزان و هرزگان اين امت، بر آنان فرمان روايي سياسي يابند، آنگاه مال خدا را چونان ثروت شخصي خويش، دست به دست بگردانند و بندگان خداي را به بردگي گيرند و شايستگان را رو در رو و فاسقان را در كنار خود و عضوي از حزب خويش بنگارند؛ چه، در ميان اينان كساني هستند كه در ميان شما حرام نوشيده اند و حد خورده اند و نيز كساني كه اسلام را زماني پذيرا شدند كه بر سر سفره اش نشستند. اگر اين نگراني نبود، گردآوردن و برانگيختن و سرزنش و هشدارتان را چنين فراوان و به تكرار، نمي كوشيدم و چون پا پس كشيدن و سستي تان را مي ديدم، رهاتان مي كردم."
قدرت و مكنت است) برحذر مي داشت. در اين مرحله از كنترل (كه مي توان از آن به تهذيب ضمن خدمت ياد كرد) امام(ع) مي كوشيد لغزش و اشتباهات همكاران دولت خويش را به حداقل برساند و نقاط ضعف بخش اجرايي حكومت خويش را كاهش دهد. يادآوري چند نمونه كوتاه مناسب به نظر مي رسد:
اما بعد، كسي را به جانشيني خويش بگمار و با گروهي از همكارانت به سوي منطقه "كورة السواد" حركت كن و عملكرد كارگزاران را، از دجله و غريب تا بهقباذات پرسش و بررسي كن و حساب و كتاب آنها را به طور دقيق به انجام رسان. در اين مأموريت كه خدا به تو سپرده، به فرمان او باش و بدان كه اعمال آدميزاد براي خودش محفوظ است و در ازاي آن پاداش مي گيرد. بنابراين، راستي و نيكي را پيشه كن-خدا با ما و شما به نيكي رفتار كند!!-و در مأموريتي كه به انجام مي رساني، راستي
اما بعد، تو در ارسال اموال مالياتي كوتاهي كرده اي؛ سبب اين كار بر من پوشيده است، چاره اي نيست جز اينكه تو را به تقواي الهي سفارش كنم و از اينكه با خيانت به مسلمانان پاداشت را تباه سازي و جهاد خويش را بر باد دهي، تو را پرهيز مي دهم. بنابراين، از خدا پروا كن؛ خويشتن را از آلوده شدن به حرام منزه دار؛ راه بازخواست و نكوهش مرا بر خود ببند؛ احترام مسلمانان را نگه دار و به پناه جويان مملكت اسلامي ستم روا مدار."
اما بعد، هر كسي امانت را خوار شمارد و ميل به خيانت كند و جان و آيين خود را مهذّب نسازد، خويشتن را در سراي دنيا تباه ساخته است و آنچه را در آن سرا به دست خواهد آورد، تلخ تر، بادوام تر، سخت تر و طولاني تر است. بنابراين، از خدا بترس، تو از قبيله شايسته اي نسب مي بري. پس اين گمان نيكو را در حق خويش پاس دار."
اما بعد، تو به فرستاده من دشنام داده اي و او را رنجانده اي. از اين گذشته، به من خبر رسيده كه تو خود را با انواع عطرها و روغنهاي فراوان بخور مي دهي و غذاهاي رنگارنگ مي خوري؛ بر فراز منبر كه مي شوي، چونان راستان سخن مي راني و چون فرود مي آيي، كار اباحي گران مي كني! اگر تو چنان باشي كه گزارش داده اند، خويشتن را باخته اي و به دأب و روش من خدشه وارد كرده اي ... تو - هنگامي كه در نعمتهاي گردآمده از اشك و آه بيوه زن و يتيم غوطه وري - چگونه اميد داري كه خداوند پاداش شايستگان عطايت كند؟ تو را چه مي شد - مادرت به عزايت بنشيند! - اگر چند صباحي به خاطر خدا روزه مي گرفتي و اندكي از غذايت را به مستمندان صدقه مي دادي؟ كه چنين كاري سيره پيامبران و سنت صالحان است. خويشتن را اصلاح كن و از گناهت باز گرد و حق خداوند بر خود را ادا نما."
هراس مديراني را كه قصد تخلف و خيانت دارند، افزون مي كنند و اين خود عامل افزايش ضريب كاري و امنيتي مسؤولان مي شود. چنين نظارتي با استخدام، آموزش و به كارگيري نيروهاي مخصوص امكان پذير است. اين نيروها بيشتر زير نظر بالاترين مقام يا عالي ترين مرجع تصميم گيرنده عمل مي كنند.
الْحاز ِمِالصَّليبِ، و النّاصِح ِاللَّبيبِ، التّابِعِ لِسُلْطانِهِ، الْمُطيع ِلِاِمام ِهِوَاِيَّاكَ وَ ما يُعْتَذَرُ مِنْهُ، وَ لا تَكُن عِنْدَ النَّعماء ِبَطِراً وَ لا عِنْدَ البَأْساء ِفَشِلاً [29]؛
اما بعد، چشم من در مغرب مرا در جريان اين واقعيت قرار داده كه كساني از مردم شام براي موسم حج به مكه گسيل شده اند؛ گروهي با دلهاي كور، گوشهاي كر و چشماني فرو بسته ... . پس با آنچه در دست تو است، چونان مسؤولي پا بر جا، استوار، خيرخواه و خردمند كه پيرو قدرت مافوق و فرمان بردار امام خويش است، پايداري كن و زنهار! از دست يازيدن به آنچه در پي آن پوزش خواهند و در نهايت به هنگام كام روايي و نعمت مغرور مشو و در هنگامه رنج و سختي، به سستي و وارفتگي تن مسپار."
اما بعد، به من خبر رسيده كه تعدادي از اهالي مدينه قصد پيوستن به معاويه را دارند؛ بر هر يك از آنان كه دست يافتي از رفتن بازشان دار و بر آنان كه گريخته اند، غمگين مباش."
امام(ع) به چشم مي خورد، استفاده از پوشش امنيتي است؛ يعني افرادي با پست سازماني آشكار به خدمت مشغول بودند و در نهان، اخبار و اطلاعات لازم را به مركز گزارش مي دادند. ابوالاسود دؤلي مدتي به عنوان جانشين ابن عباس (والي بصره) در بصره حضور داشت و امام(ع) را در جريان كارهاي ابن عباس قرار مي داد. امام(ع) در يك نامه اي در پاسخ وي، ضمن قدرداني از زحماتش، يادآوري كرد كه گزارشهايش به طور محرمانه محفوظ خواهد ماند و ابن عباس از مكاتبات او باخبر نخواهد شد. [34]
بدرفتاري كنيم، كيفر خواهيم ديد. پس اي ابوالعباس! - خدا رحمتت كند - قدري نرمي پيشه كن، چرا كه من نيز در آنچه از نيك و بد بر دست و زبان تو مي رود، سهيم هستم. بنابراين، خوش گماني مرا نسبت به خود پاس دار و كاري نكن كه نظر من نسبت به تو برگردد." [36]
مباد كه دور از چشم مردم، ديري در سراپرده سياست بماني، كه غيبت زمام داران از ملت، منشأ كم آگاهي از جريانهاي كشور باشد و غيبت از مردم پيوندشان را با آنچه پس پرده است، مي گسلد و در نتيجه مسايل بزرگ در چشمشان كوچك و مسايل كوچك، بزرگ مي نمايد، زيبايي ها، زشت و زشتي ها، زيبا جلوه مي كند و حق و باطل در هم مي آميزد. واقعيت، جز اين نيست كه زمام دار، آدمي بيش نباشد و جريانهايي را كه ديگران از او پوشيده مي دارند، نمي تواند دريابد و به درستي بشناسد."
منظر افكار عمومي قرار گيرد و مردم (كه ركن اساسي حكومت اسلامي هستند) از نزديك با رفتار، منش و تعهد مديران جامعه آشنا شوند. از اين رو، امام(ع) به مسؤولان مملكتي تأكيد مي كرد:
"... وَ لا يَكُنْ لَكَ اِ لَي النّاس ِسَفيرٌ اِلاّ لِسانُكَ، وَ لا حاجِبٌ اِلاّ وَجْهَكَ، وَ لا تَحْجُبَنَّ ذا حاجَةٍ عَنْ لِقائِكَ بِها، فَاِنَّها اِنْ ذيدَتْ عَنْ اَبْوابِكَ في اَوَّل ِوِرْدِها، لَمْ تُحْمَدْ فيما بَعْدُ عَلي قَضائِها [41]؛
نبايد ميان تو و مردم، نماينده اي جز زبانت و درباني جز چهره ات باشد؛ به هيچ روي هيچ نيازمندي را از ديدار خود محروم مكن كه نيازها اگر در فرصت هاي نخستين بر تو عرضه نشود، برآورده ساختن بعدي آنها برايت ستايش انگيز نباشد."
بررسيها و اطلاعات در برنامه هاي آينده و انتخاب مديران براي مسؤوليتهاي جديد، تصميماتي كه امام(ع) پس از تحليل گزارشها و بررسيهاي دريافتي اتخاذ مي كرد، به دو نوع قابل تقسيم است:
باش كه اين جا به جايي نه به دليل كُند كار كردن تو بوده است و نه براي واداشتنت به تلاش بيشتر. اگر آنچه را كه در اختيارت بود از تو بازستاندم، ولايت جايي را به تو سپردم كه سنگيني اش كمتر و در عين حال برايت خوشايندتر خواهد بود." [45]
مالك! مالك چه بود؟! اگر او كوه بود، كوهي جدا از كوههاي ديگر بود و اگر سنگ، سنگي خارا بود كه ستوران را سم مي شكست و پرندگان را ياراي پرواز به ستيغ آن نبود."
هرگز مباد كه نيكوكار و بدكار در كنارت جايگاهي يكسان داشته باشند، كه اين مايه سرخوردگي نيكان از نيكي و خو گرفتن بدان به بدي گردد. هر كسي را به همان جايگاهي بنشان كه خود برمي گزيند."
گزارشهاي رسيده، محرز مي شد. امير مؤمنان علي(ع)، همان طور كه رسول اكرم(ص) در باره اش فرموده است: در اجراي حكم خدا در باره هر شخصيتي سخت گير و قاطع بود و هيچ گونه مسامحه و سازشي را برنمي تافت. آنچه در اينجا بدان مي پردازيم، نمونه هايي از واكنش سريع و قاطعانه امام(ع) در برابر تخلفات كارگزاران است. اين واكنشها، گاه در قالب پند و اندرز، گاه به شكل توبيخ و تهديد و گاهي عزل كارگزاران را در پي مي داشت. البته به ندرت، پس از استرداد اموال، تبه كاران را تعقيب و روانه زندان يا تازيانه نصيبشان مي كرد:
- قعقاع بن شور؛ مدت كمي از سوي امير مؤمنان(ع) والي "كسكر" - يكي از شهرهاي مسيحي نشين عراق - [49] بود. عملكرد او از سوي امام(ع) به شدت مورد انتقاد قرار گرفت، مثلاً با زني ازدواج كرد كه مهريه اش به يكصد هزار درهم رسيد - چنين مبلغي در آن زمان، بسيار گزاف و از كارگزار حكومت علوي بسيار شگفت آور بود - . قعقاع پس از آن كه فهميد امام(ع) در جريان كارهاي خلاف او قرار گرفته و به زودي مورد بازخواست و محاكمه قرار مي گيرد، حوزه ولايت خويش را رها كرده، به شام نزد معاويه گريخت. [50]
اما بعد، شايستگي پدرت، مرا در باره تو به اشتباه انداخت و حال آن كه تو فرمان بر هواي نفست هستي و چنين كاري تو را خوار ساخته است. به من خبر رسيده كه تو بيشتر وقت ها مسؤوليت را رها كرده، به تفريح و گردش مي روي؛ به شكار مي پردازي و با سگها بازي مي كني. به خدا سوگند! اگر چنين گزارشهايي حقيقت داشته باشد، تو را به خاطر اين خلافها سخت مجازات خواهم كرد؛ در آن وقت، ابله ترين فرد خانواده ات بر تو ترجيح خواهد داشت! [براي روشن شدن وضعيت ات] به محض اينكه نامه مرا رؤيت كردي، به سوي من بشتاب. والسلام."
به نام خداوند بخشنده مهربان، دليل روشني از طرف پروردگارتان براي شما آمده است: كه حق پيمانه و وزن را ادا كنيد و از اموال مردم چيزي نكاهيد و در روي زمين فساد نكنيد. وقتي نامه مرا خواندي، آنچه در رابطه با مسؤوليتت پيش توست، محفوظ دار تا مأمور ما بيايد آن را تحويل بگيرد. والسلام."
اسلام نگاه داشته، به خريد كنيزكان و زناشويي با زنان پرداخته اي. پس، تقواي الهي پيشه كن و اموال اين مردم شريف را به آنان بازگردان، كه اگر چنين نكني و خداوند بر تو چيره ام سازد، در پيشگاه خداوند عذري روشن خواهم داشت و بي اندكي ترديد با شمشيرخويش خواهمت زد؛همان شمشيري كه باآن كسي رانزده ام كه يكسره راهي دوزخ نشده باشد! خداي را سوگند! كه اگر حسن و حسين كاري همانند تو مي كردند، با آنان كمتر سازشي نمي كردم وباهيچ تصميمي برمن چيره نمي شدند، تا آنكه حق را از آنان باز مي ستاندم و باطلي را كه از ستم آنان پديد آمده بود، ناپديدمي كردم..." [54]
نشوي حتي آن را به يك درهم نيز ابتياع نمايي و پيش نويس آن سند چنين است: اين خانه اي است كه خريدار آن يك بنده ذليل است و فروشنده آن مرده اي پا به گور. خريدار، خانه اي از فريب آباد در منطقه نابودان و در كوي هلاك شوندگان خريده كه حدود چهارگانه آن بدين قرار است؛ ضلع نخست، منتهي به انواع آفتها؛ ضلع دوم، منتهي به انواع مصيبتها؛ضلع سوم،منتهي به هواپرستي خواركننده وضلع چهارم،ديواربه ديوار شيطان اغواگر است و دروازه خانه نيز در همين ضلع قرار دارد و مشتري در بند آرزوها، اين خانه را به قيمت گزاف ِخروج از جايگاه عزت و شرافت و ورود در وادي ذلت و آزمندي ابتياع كرده است ...". [56]