شخصيت ذي نفوذ سياسي - اجتماعي، يعني عايشه و معاويه، مورد حمايت جدي قرار
گرفتند.
عايشه، گرچه در مخالفت و دشمني با حكومت علوي، انگيزه هاي ديگري نيز
داشت، اما انگيزه مهمترش اين بود كه مي پنداشت اگر حكومت علي(ع) پابرجا و
مستحكم شود، سدي خواهد شد در برابر بازگشت خلافت به خويشاوندانش از آن
تيم كه رياست آنان را ابوبكر داشت.
عايشه، در زمان عثمان، بارها، پرده از روي آرزوي خود (بازگشت خلافت به
خاندان تيم) از طريق شخصي از بستگان خود (طلحه) برداشت و در همان حال، زبير
را به انگيزه ديگري، جانشين وي و نامزد بعدي مي دانست؛ زيرا، زبير، همسر
خواهرش (اسماء) بود و فرزند اسماء، عبدالله بن زبير را، به دليل اينكه خود فرزندي
نداشت، به منزله فرزند خود دانسته و نسبت به او اظهار علاقه مي كرد.
[34]
حمايت معاويه از حكومت و خلافت طلحه و زبير، گرچه فريبي بيش نبود، چون
معاويه، خود، خيال خلافت و سلطنت بر جهان اسلام را در سر داشت، ولي براي
برداشتن مانع از سر راه تحقق اين هدف، اين دو را به بهانه واهي رسيدنشان به
خلافت، به جنگ با امام(ع) تحريك كرده و براي آنان نامه هايي نوشت و از آن دو با
لقب "اميرالمؤمنين" ياد كرد. پيشنهاد معاويه، اين بود كه آن دو، شهرهاي كوفه و
بصره را اشغال كنند. آنان نيز روي اين پيشنهاد معاويه حساب باز كردند و بر عزم
خويش راسخ تر شدند.
[35]
اينكه سبب اساسي طلحه و زبير از مخالفت با نصب علي(ع) به خلافت، براي اين بود
كه خودشان به حكومت و خلافت برسند، طبق مدارك و شواهد موجود جاي شكي
نيست. امام علي(ع) در سخنان زير، به اين قضيه، اشاره فرموده است:
"اين طلحه و زبير، نه از خاندان نبوت و پيامبري هستند و نه از فرزندان رسول
خدا(ص) - و شايسته مقام امامت و حكومت - ولي چون ديدند پس از سالهاي سال،
خداوند، حق ما (خلافت و امامت) را به ما بازگردانيد، يك سال تمام بلكه يك ماه
تمام، درنگ نكردند، تا اينكه مانند روش گذشتگان خود از جاي برخاستند تا حق
مرا بگيرند و مردم مسلمان را از من دور كنند ...">
[36]