بازگو كرده، به زبير "فارس قريش" و به طلحه "شيخ المهاجرين" اطلاق نمود. عايشه را در
اقدامش براي رهبري سپاه جمل مذمت نمود و گوشزد كرد: اقدام تو از گناه قاتلان عثمان بزرگتر
است.
[28]
آن گاه فرمود: من فردي نيستم كه از جنگ هراس داشته باشم. [29] بعد از اين مراحل، وقتي كه
نامه ها در سران ناكثين اثر نگذاشت امام اقدام ديگري نمود و سفير مخصوص به نزد زبير فرستاد
تا با وي مذاكره نمايد. قبل از شروع جنگ هم (در حالي كه دو سپاه رو در روي يكديگر بودند)،
امام دو مرتبه نماينده فرستاد تا آنها را از بروز جنگ باز دارد.
[30] با وجود اين، امام به سپاه خود
دستور مي دهد تا شروع كننده نباشند،
[31] اما بعد از اينكه چند نفر از نيروهاي علي(ع) با تيرهاي
ناكثين به خون غلتيدند، به گونه اي كه سپاهيان امام(ع) اعتراض نمودند، آن حضرت فرمودند:
"كدام يك از شما با وجود اينكه مي داند كشته مي شود، اين قرآن را به دست مي گيرد و آنان را به
آنچه در آن است دعوت مي كند؟" جواني چند بار داوطلب شد كه سرانجام با قرآني و بدون سلاح
ميدان رفت و شروع به دعوت ناكثين كرد، ولي آنها بر سرش ريخته و قطعه قطعه اش كردند. بدين
ترتيب، دستور دفاع مشروع و عادلانه از جانب امام(ع) صادر شد.
[32]
ب) امام(ع) بعد از اينكه از بصره به كوفه رهسپار شد، دو نامه، يكي، به اشعث بن قيس كندي و
ديگري، به معاويه نوشت. مضمون هر دو نامه اين بود كه استانداري ِاين دو نفر مورد خوشايند
حضرت نبوده، آنان كناره گيري كنند. [33] معاويه سرپيچي نمود و امام بسيار سعي كرد او را با
احتجاج و نصيحت متقاعد كند. در نهج البلاغه نامه هاي فراواني در اين باره موجود است. معاويه
در برابر تصميم امام(ع) اصرار بر باقي ماندن بر مسند قدرت از راه جنگ داشت و سپاهيانش به
اين شهر يا آن شهر حمله مي كردند تا اينكه امام مجبور به دفاع از كيان جامعه شد. گفت و گوي
سياسي بين حضرت علي(ع) و معاويه تقريباً هفده ماه به طول انجاميد.
[34] امام بعد از ارسال
نامه هاي فراوان و اطلاع از آمادگي معاويه، مردم عراق را به سوي شام بسيج نمود. معاويه وقتي
در برابر سپاه امام علي(ع) قرار گرفت اولين اقدامش اين بود كه ستوني از نظاميان خود را بين
رودخانه فرات و سپاه امام حايل قرار داد. حضرت(ع) كوشيد از راه گفت و گو اين مشكل را حل
كند، اما گفت و گو نتيجه اي نبخشيد. لذا عده اي از لشكريان امام(ع) به فرماندهي اشعث و نيز
مالك، لشكر معاويه را شكست داده و فرات را در اختيار گرفتند. امام(ع) در برخورد با سپاه
معاويه به سوي خيمه گاه معاويه آمده، فرمود: با معاويه سخني دارم، سپس او را نصيحت كرد، اما