قرار مي دهد و بدون هيچ پيش داوري و حبّ و بُغضي بنيانهاي آن را برشمارد، نمي تواند چشمان
خود را نسبت به لغزندگي و حساسيت اين واژه فرو بندد. آزادي در مفهوم مدرن و امروزينش،
همچون بسياري از مفاهيم ديگر مثل: دموكراسي و مردم سالاري، حقوق بشر، جامعه مدني،
حقوق فطري و طبيعي، تساهل و تسامح، از دغدغه هاي اصلي اروپاييان در قرون اخير بوده و در
واقع مفهوم جديدي است كه از جهان غرب به مرز و بوم مسلمانان وارد شده است. وقتي يك
متفكر و انديشمند سياسي اروپايي، از آزادي مي گويد، اين واژه براي وي، يك مفهوم واحد
تجزيه شده بدون عقبه و بي ارتباط با مفاهيم ديگر نيست. براي او اين مفهوم با انبوهي از
پيش فرضها، قرينه ها، مباني فكري و به ويژه پيشينه تاريخي كه براي اين واژه رخ داده و آن را
براي او دغدغه انگيز كرده، همراه است و چنين پيش فرضها و مباني و پيشينه تاريخي براي يك
مسلمان ايراني مطرح نيست. بنابراين وقتي در اين سوي جهان، از واژه اي چون آزادي يا تسامح
و تساهل بحث مي كنيم، ضرورت بحث علمي ايجاب مي كند، احتياط لازم انجام گيرد و با شفافيت
كامل، و با توجه به تمامي آن عَقَبه و پشتوانه فلسفي و فكري كاري را دنبال كنيم و الا گرفتار
مشكل خواهيم شد. چون نمي توان آزادي را بريده از ساير قسمتها، مورد ارزيابي قرار داد و در
جغرافياي كلان معارف را مورد تأمل و دقت قرار نداد. همان طور كه واژه اي چون قرون وسطي و
رنسانس، براي اروپا قرون وسطي و رنسانس است، نه براي مناطق ديگر جهان و ويژگيهايي كه
براي قرون وسطي يا رنسانس شمرده مي شود، اختصاص به اروپا دارد و نمي توان آنها را به
تمامي كره زمين سرايت داد و كسي كه از اين دو بحث مي كند، اگر به اين حقيقت توجه نكند،
گرفتار خطا و انحراف خواهد شد، در كاربرد مفاهيم مدرن اروپايي و وارد كردن آنها در جوامع
ديگر هم، بايد اين احتياط انجام پذيرد. به عنوان مثال، اروپاييان آزادي را به گفته شهيد مطهري،
بر سه اصل احترام انسان، شخصي بودن دين و اينكه تحميل نظر و عقيده و فرضيه و خواسته
شخصي بر شخص ديگر ترجيح بلامرجح است، استوار مي كنند.
[1] آنان بر اين باورند كه انسان
محترم است و لازمه احترام انسان، احترام به هر نوع عقيده اي است، خواه حق باشد يا باطل. و
معتقدند: دين يك امر فردي و شخصي و سليقه اي ا ست و خوبي آن، نسبي مي باشد
و مي گويند: فرضيه و عقيده هر كس براي خودش معتبر است و كسي حق ندارد،
به هيچ وجه معترض عقيده ديگري بشود و عقيده خود را بر ديگري تحميل كند و بر اين اساس و
بنيانهاست كه به مفهوم آزادي يا تساهل و تسامح و يا پلوراليزم مي رسند و خشونت را