نمي بايست در ميان ما جز به سيره علي بن ابي طالب كه تا زمان درگذشت او ميان ما عمل مي شد، عمل شود. ما نيازي به اجراي سيره عثمان در باره بيت المال و خودمان نداريم كه بر اساس تبعيض و هوي و هوس بود. همين طور به سيره عمر هم در باره بيت المال نياز نداريم گرچه، ضررش از آن كمتر بود و در جهت خير مردمان بود!"
اثر قاضي ابوحنيفه نعمان مغربي (م 363 هجري) است. [18] معاصر همين نويسنده، ابن شعبه حرّاني (ميانه قرن چهارم) متن آن را در كتاب تحف العقول آورده است. پس از اين دو، سيد رضي آن عهد را در نهج البلاغه آورده است. [19] ديگر دانشمند مسلماني كه در قرن ششم به اين عهد اشاره كرده، بهاء الدين محمد بغدادي معروف به ابن حمدون (495 - 562) در كتاب ارجمند التذكرة الحمدونيه است. [20]
اين از دين برگشته از سوي پيشوايان گمراه به آنان بسته است و گفته [خلفاي فاطمي] طغيان و تعدّي مي كنند و مردم را به غير فرمان الهي و بر خلاف سنت رسول خدا (ص) وا مي دارند!" [21]
گردآوري شده است. بسياري از اين كلمات كوتاه، در باب سياست و عدالت بوده و حجم قابل ملاحظه اي را تشكيل مي دهد. بعدها در دوره صفوي، اين كتاب مورد توجه دانشمندان اين عهد قرار گرفت و شروحي بر آن نگاشته شد. اين مجموعه عظيم در دوره صفوي، يك بار در سال 911 و بار ديگر توسط آقاجمال خوانساري (م 1122) ترجمه شد. ترجمه آقاجمال همراه با شرح است و توسط مرحوم محدث ارموي (توسط انتشارات دانشگاه تهران) به چاپ رسيده است.
علي (ع) از چندين جهت فزوني گرفت. نخست به روش سياسي زندگي امام (ع) در جريان رخدادهاي سي ساله زندگي ايشان پس از رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و اله - به طور عام، و تحولات چهار سال و نه ماه خلافت ايشان به طور خاص. به علاوه، بهره گيري سياسي از نهج البلاغه نيز بيشتر شده و در بسياري از متون سياسي و سخنراني ها از آن استفاده شد. به طور مثال مي توان به كتاب هايي مانند درسهاي سياسي از نهج البلاغه از محمد تقي رهبر، [33] عوامل سقوط حكومت ها از نصرت الله جمالي، [34] آزادي در نهج البلاغه از عبدالعلي بازرگان، [35] مسائل جامعه شناسي از ديدگاه امام علي، از هيأت تحريريه بنياد نهج البلاغه [36] اشاره كرد.
ذميه اشاره مي كند و طالب حكومتي مي شود كه حاكمش با رعيت "اين طور عواطف داشته باشد". به علاوه، نسبت به بيت المال سختگير بوده، و زماني كه در بيت المال نشسته و كساني براي صحبتي ديگر مي آيند، چراغ بيت المال را خاموش مي كند. [38] در همان ماه، ضمن سخنراني ديگري، از حكومت امام علي (ع) ياد كرده و اين كه براي اثبات دعواي خود عليه يك يهودي، آن هم وقتي كه حاكم بود، نزد قاضي رفت. [39] اشاره به ساده زيستي امام علي (ع) نيز در سخنراني ديگري در همان آبان 57 مطلب ديگري است كه امام به آن استناد كرده و اين كه حضرت امير "در عمرش، شايد يك دفعه يك نان سيري نخورده باشد". [40]
پي نوشت ها:
[1] . اين طبعا اشاره به موضع خليفه دوم نسبت به سنت نبوي است كه چندان جدي نبود؛ مسأله اي كه با توجه به تاريخ حديث در چند دهه نخست پس از رحلت پيامبر(ص) آشكار مي شود. [2] . بنگريد: ابن ابي الحديد، ج 12، ص 364. [3] . نك: جصاص، احكام القرآن، ج 3، 400؛ نجفي، جواهر الكلام، ج 1، ص 332. [4] . بحار الانوار، ج 44، ص 328. [5] . ابن شهرآشوب، المناقب، ج 4، ص 89 (قم، المطبعة العلمية). [6] . يعقوبي، احمد بن واضح، تاريخ، ج 2، ص 228. [7] . طبري، محمد بن جرير، تاريخ، ج 5، ص 592 (قاهره، چاپ دارالمعارف). [8] . طبري، ج 4، ص 433. [9] . ابن اعثم، الفتوح، ج 8، ص 88 (چاپ 8 جلدي حيدرآباد). [10] . طبري، ج 6، ص 11. [11] . طبري، ج 6، ص 357. [12] . طبري، ج 6، ص 7. [13] . محلين اصطلاحي كهن است كه بر گروهي از مردمان در جاهليت اطلاق مي شد كه معتقد بودند، مظلمه در بازار رواست. "كان في العرب قوم يستحلون المظالم اذا حضر السوق، فسمّوا المحلين". يعقوبي، همان، ج 1، ص 270. [14] . طبري، ج 5، ص 606 و ج 6، ص 15. [15] . كافي، ج 1، ص 411؛ بحار الانوار، ج 40، ص 336. [16] . بنگريد: بحار الانوار، ج 52، ص 353؛ بصائر الدرجات، ص 152.
|432| [17] . رجال النجاشي، (تصحيح سيد موسي شبيري زنجاني)، ص 8: اصبغ بن نباتة المجاشعي، كان من خاصة اميرالمؤمنين عليه السلام، و عمّر بعده، روي عنه "عهد الاشتر" و وصيته الي ابنه محمد. [18] . دعائم، ج 1، صص 412 - 431. در ميان آن متن با آنچه در نهج البلاغه آمده، اختلافات جزئي ديده مي شود. بنگريد: دانش پژوه، مقدمه او بر ترجمه عهد اشتر از آوي، تهران، بنياد نهج البلاغه، ص 38 - 41. [19] . تدوين "نهج البلاغه" در سال 400 هجري به پايان رسيده است. [20] . التذكرة الحمدونيه، ج 3، صص 352 - 354 (تصحيح احسان عباس، بيروت، 1996م، دارصادر). [21] . دانش پژوه، فرمان مالك، ص 41. [22] . آوي، فرمان مالك اشتر، صص 58 - 59. [23] . قم، انصاريان، 1373. [24] . تهران، ميراث مكتوب، 1378. [25] . آوي، فرمان مالك اشتر همان، صص 34 - 38 (مقدمه مصحح). [26] . قم، كتابخانه آية الله مرعشي، 1371. [27] . الإسراء: 82 . [28] . متن اين رساله را در كتاب "صفويه در عرصه دين، فرهنگ و سياست" جلد سوم، به چاپ رسانده ام. [29] . فصل الخطاب، نسخه خطي، ص 95. [30] . تحقيق بركات يوسف هبود، بيروت، دار ارقم، 1997 م. [31] . بنگريد: ذريعه، ج 14، ص 159. [32] . افست بنياد نهج البلاغه، تهران، 1402 ق. [33] . تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1364. [34] . قم، نهاوندي، 1378. [35] . تهران، چاپخانه نراقي، 1374. [36] . تهران، بنياد نهج البلاغه، 1373. [37] . صحيفه امام، ج 4، ص 151. [38] . همان، ص 164. [39] . همان، ص 198 ، 327. [40] . همان، ص 220 - 221.